#آتشی در دل
مقام معظم رهبری می فرماید: جرقه های انگیزش انقلاب را #شهید نواب صفوی در دل من انداختند.
مقام معظم رهبری می فرماید: جرقه های انگیزش انقلاب را #شهید نواب صفوی در دل من انداختند.
تا یک سال شعله های آتشین خورشید، پوست تنش را تازیانه می زد.
تا آخر عمرش، طعم غذای طبخ شده را نچشید.
این است شیوه عاشقی خانمی که، با چشمانش جسم چاک چاک معشوقش را روی ریگ های داغ دیده بود و می دانست وقت جدایی، تشنه جرعه ای آب بود.
تقدیم به خانم رباب
پرنده دل مان، پر می کشد به 1400 سال پیش. اواخر ذیقعده بود که منادیان و جارچی ها، شهر به شهر با پیک و ندا، همگان را به سفری که طلایه دار آن رسول خدا بود، دعوت می کردند.
شهر پیامبر سراسر هیجان و شور و شعف بود.
این اولین حجی که مسلمانان بعد از فتح مکه انجام می دادند. همراه و همسفر شدن با رسول خدا انگیزه خوبی بود که با هر جان کندنی که بود راهی سفر شوند.
خبرهایی در گوشه و کنار شهر پیچیده بود. و قرار بود اتفاق عظیمی در این سفر رخ دهد.
خیلی ها نمی دانستند چه واقعه مهمی در راه است اما برخی خواص حدس هایی زده بودند.
روز کوچ راحله ها فرا رسید. یکی با شتر، دیگری با الاغ و برخی ها هم که وسع شان نمی رسید سختی راه را به جان خریدند و پیاده راهی سفر شدند.
ذوق و شوق سفر، پیر و جوان نمی شناخت حتی زنان باردار هم در میان قافله دلدادگان بودند.
بعضی ها هم، دل خود را راهی کرده هر چند که جسم شان در شهر مانده بود.
میانه راه بود که، علی بن ابی طالب با دوازده هزار نفر از اهل یمن، خود را به سیل خروشان جاری شده از جانب یثرب رساندند. همگی لبیگ گویان بعد از بر تن کردن لباس بندگی، راهی شهر امن الهی شدند.
طواف و سعی و عرفات و مشعر را قدم به قدم هم نوا با رسول خویش انجام دادند تا به عید بندگی برسند. با قربانی، صدقات و احسان زیباترین جلوه ی تعبّد را در برابر خالق یکتا، رقم زدند. این رهایی از بردگی شیطان است که این روز را عید کرد.
چند قرن پیش در چنین روزی بود که ابراهیم، مهر بی کرانه پدرانه را کنار گذاشت تا طوق بندگی را به گردان اندازد و روزی ماندگار برای تبلور ایمان به توحید و مرگ تردید برای همه به ماندگار گذارد.
حضرت موسی کلیم لله، هم همچو ابراهیم، سال ها بعد در همین روز بود که، پس از چهل روز نُدبه به درگاه الهی، خداوند بر او منت نهاد و با اعطاء الواح تورات، به ایشان و هم کیشانش شرافتی دو چندان بخشید و خاتم الانبیاء، رحمه للعالمین، هم، مُهر تایید بزرگی و عیدانه بودن را بر پیشانی روز قربان زد و آن را عید نامید و برای عظمت بخشی به آن سخنانی نورانی بخش و هدایت گر را در قالب حدیث همراهی و دوشادوش بودن مصحف شریف و اهل بیت طهارت و جدایی ناپذیری این دو که از انوار الهی برای به بیراهه نرفتن انسانیت است، برای حاضران مسجد خیف مناء و غایبان همه عصرها به یادگار گذاشت.
لحظه به لحظه به واقعه عظیم، نزدیک و نزدیک تر می شویم. گام بعدی که می بایست، برداشته شود این بود که، دو روز بعد از عید بزرگ قربان، پیامبر(ص) ودیعه ای را به رسم انبیاء سلف، به علی بن ابی طالب داد تا نشانه و تلنگری باشد برای اتفاقاتی که قرار است در روزهای آینده رخ دهد.
فردای آن روز که مصادف با سیزدهم ذی الحجه بود، گام بزرگ بعدی از جانب روح الامین، جبرائیل امین، برداشته شد و ایشان به رسم ادب و پیام رسانی از جانب حق، علی را امیرالمومنین خواند اما گروهی کوچک که خود را از خواص می دانستد از سر اکراه و اجبار به این فرمان تن دادند و برخی دیگر همچو زهرا سلام الله این مسمّی برایشان تازگی نداشت چرا که او می دانست همسرش چه جایگاه و مقامی در میان خلایق دارد.
مسلمانان همگی خوشحال و خشنود، از فرصت باقی مانده استفاده کرده و کوله بار خود را پر از معنویت کنند و از همنشینی با رسول الله بهره برده جهت سوغاتی پیشکش دوستان جاه مانده از سفر کنند.
اما در زیر پوست این شادی، اتحاد و قرب الهی، عده ای که متشکل از دو زن و شش مرد بود، در دل کعبه در حال توطئه چینی و سنگ اندازی در برابر واقعه عظیمی بودند که قرار است در روزهای آینده اتفاق افتد. اینان با ابلیس عهدی شیطانی بستند که تا پای جان به آن وفا دار مانند.
در مقابل جبهه ایمان از طریق نزول آیات اول سوره تحریم و آیه 74 سوره مبارکه توبه، پیامبر خود را با خبر نمود. اما چون رسول الله در موقعیت حساسی قرار داشتند و بیم لطمه به برنامه های پیش رو می رفت، صبورانه از آن گذشتند.
روز خروج از مکه، اشک مکه از خروج کعبه ناطق جاری است. پیامبر ساعاتی قبل از اذان صبح، طواف وداع را انجام داد و پس از نماز صبح با خانه خدا وداع کرد و راهی مدینه النبی شد.
دو روز مانده به واقعه عظیم، قافله حجاج با قافله سالاری اشرف الانبیاء به منطقه عُسفان رسیدند که جبرائیل برای چندمین بار بر پیامبرش نازل شد و یکی دیگر از نشانه های واقعه عظیم، را در قالب آیات ” فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ. فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ. إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِين” – 92-95 سوره حجر-
بر ایشان خواند تا انگیزه ای شود برای سرعت دادن به حرکت کاروان ها برای رسیدن به محل مقرر شده.
یک روز بیشتر به واقعه بزرگ نمانده بود که رسول خدا بعد از نماز باشکوه ظهر، صدا بلند نمود و فرمود: خداوندا ! هر آن کس که مومن است محبت علی را در قلب او جای ده و هر کس در دل نفاق دارد و منافق می دانی، هیبت و عظمت علی را در دل او انداز.
با این سخنان، بر اندام منافقین لرزه افتاد و با دیدن موقعیت عظیم و شگفت آور امیرالمومنین، برای عملیاتی کردن نقشه شوم خود از حضرت رخصت خواستند تا زودتر به راه افتند و راهی خانه شوند اما پیامبر دلیل این گریزانی از ایشان را از آنان جویا شد و آن ها که چیزی برای گفتن نداشتند با شرمندگی و علم به فاش شدن برنامه شان مجبور به ادامه دادن همراهی شدند.
قافله سالار در کنار آبگیری کوچک با چند درخت کهنسال، که در میانه راه بود دستور توقف داد.
برکه خم، سالهاست مأمن امنی برای استراحت رهگذران است.
همان عده انگشت شمار که در طول سفر فکرهای خطرناکی داشتند، این بار برخی از قافله ها را سریع حرکت دادند تا افراد متفرق شده و در محل مورد نظر حضور نداشته و پیامبر نتواند اجتماع عظیم را حورل محور خود جمع کند. اما دوباره پیامبر، صبورانه دستور بازگشت و جمع شدن قطره قطره قافله ها را داد. می بایست دریای خروشانی به پا شود تا بتواند همه آلودگی ها را بشویند و پیام نور را به سرزمین های تشنه معرفت رسانند.
اتفاق عظیم و سرنوشت سازی در حال وقوع است. حماسه ساز این واقعه رسول الله و علی بن ابی طالب است.
سنگ های آرمیده کنار برکه و جهاز شتران، منبر خاتم رسولان برای رساندن امر پرودگار شد.
رسول الله لب را به ثنا خداوند عالمین گشود. همه جا سکوت بود و سکوت فقط صدای دلنشین ایشان فضای صحرا را پر کرده بود.
آتش سوزان آفتاب مانع از دل سپردن به سخنان نشد، همه چشمها خیره به خاتم الاوصیاء شده و چرا این حرف ها زده می شود؟ هدف چیست؟ چه اتفاقی افتاده و این اقرار ها چرا؟
نفس ها در سینه حبس شده، رسول الله، دستان علی را به آسمان برد تا همه کائنات از سنگ ها و ریگ های بیابان گرفته تا انسان ها همگی شاهد این حماسه باشند.
حماسه ای که، پیامبری، پیامبرش و نقطه پایانی همه انبیاء و اوصیاء گذشته در این فرمان الهی جمع شده و آن وصی و جانشین شدن سید الوصیّن امیر المومنین علی بن اب طالب است.
هر کس در دل شک و تردید دارد این پیام برایش تلخ و زقوم است و هرکس در دل ایمانی استوار دارد گوارای وجودش شد و این عید برای خود و خاندانش عیدالله الاکبر می شود. دریای خروشان غدیر جاری است برای هدایت گری همه انسان های آزاده.